وادی برزخ
دنیای درونی
عالم دنیا نیز همانند بدن انسان از دو چهره برخوردار است:1- ظاهر مادی ( دنیا).
2- باطن مثالی ( برزخ).
ظاهر دنیا چون مادی و قابل حس است، با بدن و قالب ظاهری درک می شود و پس از مرگ، هنگامی که بدن و قالب ظاهری ناتوان شد و از کار افتاد، بدن برزخی ( مثالی) جایگزین آن می شود و چون با آن جهان سنخیت دارد، قادر به درک پدیده های جهان برزخی است.
بنابراین، جهان برزخی از عالم طبیعت جدا و گسسته نیست که در انتهای این دنیا به جهانی برسیم و این جهان نیز با دیواری بسیار بزرگ از طبیعت جدا گردد؛ بلکه دنیا و برزخ ( مانند دو روی یک سکه) متصل و به هم پیوسته است؛ لذا دانشمندان اسلامی معتقدند که برزخ، در ملکوت همین دنیاست.
در روایات نیز گاهی واژه ی دنیا به جای برزخ به کار می رود. هرگاه، اینچنین تعبیر شود، مراد از آن، دنیای درونی و باطنی است.
از امام صادق علیه السلام پرسیده شد: حضرت آدم علیه السلام در کدام بهشت بوده است [ بهشت برزخی یا بهشت اخروی]؟
فرمود: « بهشت دنیا؛ زیرا در بهشت حضرت آدم، خورشید و ماه بوده است و اگر در بهشت آخرت می بود، هرگز از آن رانده نمی شد» (1).
از واژه ی «صبحگاه» و «شامگاه» در آیات زیر نیز فهمیده می شود که «برزخ» در همین دنیاست و جدای از آن نیست:
« و لهم رزقُهُم فیها بکرةً و عشیاً» (2)
رزق و روزی آنها، صبح و شب بدیشان می رسد.
« النارُ یعرضونَ علیها غدوّاً و عشیّاً» (3)
هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه می شوند.
«وادی السّلام»؛ «برهوت»؟
از آنچه بیان شد، دریافتیم که برزخ، پیوسته به دنیاست.اینک روایاتی را در این باره یادآور می شویم:
امام صادق علیه السلام فرمود: « هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین باقی نمی ماند؛ مگر اینکه به « وادی السلام» برده شود!»
پرسیده شد وادی السلام کجاست؟
فرمود: « پشت شهر کوفه؛ مؤمنان در آنجا حلقه حلقه گرد هم آیند و با هم سخن گویند» (4).
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: « بدترین آب روی زمین، آب وادی برهوت است. برهوت سرزمینی است که در حضر موت [ اطراف یمن] واقع شده و تمامی کفار [ پس از مرگ] در آن سرزمین، گرد هم آیند.» (5)
امام صادق علیه السلام فرمود: « روح مؤمن را پس از مرگ به سوی نهر کوثر [ از نواحی وادی السلام] برند. مؤمن در باغهای اطراف آن گردش می کند و از شرابهای آن می آشامد؛ اما دشمنان ما [ اهل بیت] وقتی از دنیا روند، روحشان را به سوی وادی برهوت برند. در آن وادی تا روز قیامت، شکنجه شوند و از زقّوم (6) آن خورند و از حمیمش آشامند. پناه بر خدا از عذاب سخت این وادی!» (7)
حال که دانستیم ارواح در جاهایی غیر از محل دفن خود قرار دارند، پس چرا در روایات به «زیارت اهل قبور» سفارش شده است؟ برای پاسخ به این مطلب، توجه شما را به نکاتی چند جلب می نماییم:
الف- روح با جسد ارتباط ویژه ای دارد. وقتی بر سر قبر مؤمنی حاضر شوند، روحش از « وادی السلام» به سوی قبرش پرواز می کند و از دیدارکننده ی قبرش خشنود می گردد.
از امام کاظم علیه السلام پرسیده شد: آیا مؤمن زائر قبرش را می شناسد؟
فرمود: « آری، تا زمانی که بر سر قبر است، با او انس گیرد و چون از آنجا رود، دلتنگ می شود». (8)
ب- اگر بر سر قبر یادی از مرده کنند، فاتحه ای نثار روحش نمایند، برایش آمرزش طلبند یا در حق او دعایی بخوانند؛ سبب گشایش وضع او در برزخ می شود:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « بهترین هدیه زندگان برای مردگان دعا و آمرزش طلبی برای آنهاست». (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: « همانگونه که زندگان از اهدای هدیه به خود، خوشحال می شوند، مردگان نیز از آمرزش طلبی و استغفار در حق خویش، شادمان می گردند.» (10)
ج- دیدار زندگان از قبور مردگان، مایه ی پند و عبرت و تذکار پس از مرگ است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « به زیارت مراقد مردگان روید؛ تا شما را به یاد [ مرگ و] آخرت اندازد » (11).
مظهر بهشت برزخی
« عبدالله بن سِنان» یکی از یاران امام صادق علیه السلام ماجرای شنیدنی زیر را چنین بیان می دارد:« از امام صادق علیه السلام پرسیدم: نهر کوثر چیست؟
حضرت توضیحاتی داد؛ سپس فرمود: آیا دوست داری آن را ببینی؟
گفتم: فدایت شوم؛ آری. فرمود: دستم را بگیر تا از این شهر بیرون رویم.
امام پایش را به زمین کوفت؛ در این هنگام، پرده ی ملکوتی کنار رفت و عالم برزخی نمایان شد. وقتی چشم گشودم، نهری بسیار بزرگ دیدم که آغاز و پایانش پیدا نبود. از چشمه های آن، آب و شیر سفیدتر از برف و شراب نیکوتر از یاقوت روان بود.
گفتم: فدایت شوم؛ این نهر و چشمه ها از کجا می آیند [ و به کجا می ریزند]؟
فرمود: این از چشمه هایی است که خدای تعالی در قرآن نویدش را داده است: چشمه ای از آب، چشمه ای از شیر، چشمه ای از شراب.
در کنار آن نهر، درختهایی دیدم که زیر سایه ی آنها حوریانی گیسو به سر آویخته، آرمیده بودند که هرگز بدین زیبایی کسی را در دنیا ندیده بودم!
حضرت به یکی از آنها اشاره فرمود [ آب بده!] آن ماهرو، قدحی از آب پر کرد. حضرت، ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفی به آن زیبایی ندیده بودم و شربتی به آن گوارایی نچشیده بودم!
گفتم: فدایت شوم؛ چنین چیزهایی را نه دیده بودم و نه تصورش را می کردم.
حضرت فرمود: « این کمترین چیزهایی است که خداوند به پیروان ما نویدش را داده است و مؤمن هرگاه بمیرد، او را به این محل آورند. در باغستانهای اطراف، گردش می کند و از شرابهای اینجا می آشامد». (12)
مظهر جهنم برزخی
حکایت شگفت انگیز زیر را از زبان امام صادق علیه السلام می شنویم:شخصی [ شتابان و هراسان] نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد!
عرض کرد: ای پیامبر خدا! سرگذشت عجیبی بر من گذشت! حضرت فرمود: « چه دیدی»؟ [ که اینگونه پریشان و آشفته ای!]
گفت: همسرم به بیماری سختی دچار بود. گفتند: اگر از آب چاه « احقاف» وادی برهوت او را بنوشانی؛ شفا می یابد. مشک و قدحی برداشتم و رهسپار آن سرزمین شدم.
[ وقتی، به آنجا رسیدم، آن وادی را صحرایی دهشتناک یافتم. سرانجام با ترس و لرز خود را به آن چاه رساندم]. آب را با قدح در مشک می ریختم که ناگهان صدایی هراس انگیز توجهم را جلب کرد! از سمت بالا، شخصی که با غل و زنجیر بسته شده بود و آثار شدت تشنگی بر لبانش نشسته بود، فریاد «واعطش»، سر می داد! گفت: اندکی مرا آب بیاشام که اینک از فرط تشنگی هلاک می شوم!
[ ترس و وحشت چنان بر من مستولی شد که آهنگ فرار نمودم؛ اما پاهایم جرأت رفتن نداشت] ظرف را پر از آب کردم که آبش دهم؛ ناگاه با همان زنجیری که به گردنش آویخته بود، او را تا چشم کار می کرد، بالا کشیدند!
این حادثه ی دهشتناک باز هم تکرار شد. سرمشک را لرزان و ترسان بستم و با شتاب خود را از آن صحرای مرگبار و آن کابوس هولناک رهانیدم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: « این بیچاره، قابیل فرزند آدم است که برادرش [هابیل] را [ به خاطر دنیا دوستی و جاه طلبی] کشت» (13).
پی نوشت ها :
1. « الکافی»، ج3، ص 247. «بحار»، ج6، ص 284:
سئل عن ابی عبدالله علیه السلام من جنة آدم؟
فقال: « جنة من جنان الدنیا؛ تطلع فیها الشمس و القمر؛ و لو کانت من جنان الخلد، ما خرج منها ابداً».
2. مریم (19) آیه ی 62.
3. مؤمن (40) آیه ی 46.
4. « الکافی»، ج3، ص 243. « بحار»، ج6، ص 268.
«... ان لا یبقی مؤمن فی شرق الارض و غربها؛ الا حشرالله روحه الی وادی السلام!» فقیل له: « این وادی السلام»؟
قال: « ظهر الکوفه: اما انی کأنی بهم حلق حلق قعود یتحدثون».
5. « الکافی»، ج3، ص 246. «بحار»، ج6، ص 289:
« شرّ ما علی وجه الارض؛ ماء برهوت؛ و هوالذی بحضر موت، ترده هام الکفار».
6. زقوم: درختی است در جهنم که غذای اهل جهنم از آن درخت است.
« ترجمه ی منجد الطلاب»، محمد بندرریگی، ص 221، انتشارات اسلامی.
7. « بصائر الدرجات»، ص 130 ( به نقل « بحار»، ج6، ص 287):
«... ان المؤمن اذا توفی صارت روحه الی هذا النهر و رعت فی ریاضه و شربت من شرابه. و ان عدونا اذا توفی صارت روحه الی وادی برهوت فاخلدت فی عذابه؛ و اُطعمت من زقّومه، و اسقیت من حمیمه؛ فاستعیذوا بالله من ذلک الوادی!».
8. « لئالی الاخبار»، ج4، ص 256:
« المؤمن یعلم من یزور قبره؟ قال: نعم. لا یزال مستأنساً به مازال عند قبره: فإذا قام و انصرف من قبره دخله من انصرافه عنه وحشة».
9. « المحجة البیضاء»، ج8، ص 291:
« ان هدایا الاحیا للاموات : الدعاء و الاستغفار».
10. « مدرک پیشین»، ص 292. « لئالی الاخبار»، ج4، ص 258-259:
« ان المیت لیفرح بالترحم علیه و الاستغفار له؛ کما یفرح الحی بالهدیة تهدی الیه».
11. « مدرک پیشین»، ص 298:
« زر القبور؛ تذکر بها الاخرة».
12. « بحارالانوار»، ج6، ص 287:
سالت عن ابی عبدالله علیه السلام عن الحوض ( الکوثر).
فقالت لی: « حوض ما بین بصری الی صنعاء؛ اتحب ان تراه؟
قلت: نعم، جعلت فداک.
قال: فأخذ بیدی و اخرجنی الی ظهرالمدینه ثم ضرب رجله.
فنظرت الی نهر یجری من جانبه هذا ماء ابیض من الثلج، و من جانبه هذا لبن ابیض من الثلج، و فی وسطه خمر احسن من الیاقوت؛ فما رأیت شیئاً احسن من تلک الخمر بین اللبن و الماء.
فقلت له: جعلت فداک، من این یخرج هذا؟ و من این مجراه؟
فقال: هذه العیون التی ذکرها الله فی کتابه انهار فی الجنة، عین من ماء، و عین من لبن و عین من خمر تجری فی هذا النهر؛ و رایت حافیته علیهما شجر فیهن حور معلقات برؤوسهن شعر مارایت شیئاً احسن منهن و بایدیهن آنیة مارایت آنیة احسن منها لیست من آنیة الدنیا...
فقال لی: هذا اقل ما اعده الله لشیعتنا...».
13. « بحارالانوار»، ج6، ص 291:
جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: یا رسول الله رایت امراً عظیما!
فقال: و ما رایت؟
قال: کان لی مریض و لغت له من ماء بئرالاحقاف لیستشفی به فی برهوت، قال: فتهیأت و معی قربة و قدح الآخذ من مائها و اصبّ فی القربة إذا شیء قدهبا من جوالسماء کهیئة السلسلة و هو یقول: یا هذا اسقنی، الساعة اموت!
فرفعت رأسی و رفعت الیه القدح لا سقیه فاذا رجل فی عنقه سلسلة فلمّا ذهبت اُناوله القدح اجتذب حتی علق بالشمس، ثم اقبلت علی الماء اغترف إذ اقبل الثانیة و هو یقول: العطش، العطش یا هذا! اسقنی الساعة اموت! فرفعت القدح لأسقیه فاجتذب حتی علق بعین الشمس؛ حتی فعل ذلک الثالثة؛ و شددت قربتی و لم اسقه! فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: « ذاک قابیل بن آدم قتل اخاه».
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}